نباید
از هدایت اعتراض های مختلف اجتماعی،سیاسی،اقتصادی،قومی و... در یک مسیر و
تجمیع قدرت ها واراده های متکثر غافل شد - احساس بی معنایی سیاسی (نبود
الگوی قابل درک و قابل تشخیص برای شخص و غیرقابل پیش بینی بودن نتایج
انتخاب های سیاسی). وقتی فرد احساس کند الگوی قابل درکی برای وی در مناسبت
سیاسی تعریف نشده است و یا نتایج کنش ها،رفتارها و تصمیمات سیاسی غیرقابل
سنجش و پیش بینی است، آن گاه دچاراحساس بی معنایی سیاسی می شود)؛

سایت
"عماریون"نوشت: در حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری، وزیر اطلاعات، از
کشف جزوه ای براندازانه از منزل یکی از مشاوران میرحسین موسوی خبر داد و
پاره ای از گفته های آن را تلاش برای براندازی عنوان کرد.
سید علیرضا حسینی بهشتی (زادهٔ ۱۳۴۱ در قم) عضو هیأت علمی دانشکدهٔ علوم
انسانی دانشگاه تربیت مدرس، و عضو و دبیر کل جمعیت توحید و تعاون است. او
مشاور ارشد میرحسین موسوی در انتخابات دهم ریاست جمهوری بوده است.
آنچه که در پی می آید متن کامل این جزوه است:
چیست یاران طریقت بعد از این تدیبرما؟!
مباحث خود را در پنج سطح تحلیل ارائه می کنم:
1- سطح تحلیل نخست: تحلیل پدیده ای که به نام «جنبش سبز»» تجربه کردیم؟
2- سطح تحلیل دوم: تحلیل پدیده ای که به نام «ضد جنبش سرخ»» درحال تجربه آ
ن هستیم؟ 3- سطح تحلیل سوم: تحلیل مرحله کنش سیاسی - اجتماعی کنونی؟
4- سطح تحلیل چهارم: تحلیل تدیبرهای ممکن ومطلوب؟
5-سطح تحلیل پنجم: تدوین و تقریری گفتمانی هژمونیک برای دوران کنونی.
سطح تحلیل نخست
پدیده شگرفی که به نام «جنبش سبز» دراین ایام تجربه کر دیم، بیش از
هرچیز، نتیجه وحاصل پدیده دیگری به نام «قیام شرایط » یا « شورش موقعیت»
بود.
شورش موقعیت یا قیام شرایط یعنی (حالا وقتشه)؛
حالا وقت تبدیل جشن به جنبش است؛
حالا وقت تبدیل خیابان به پارلمان مردم است؛
حالا وقت خیزش یک ملت فرا سوی ملاحظات و مقتضیات طبقاتی، فرهنگی، قومی، زبانی،نسلی، جنسی، شئونی، دینی، مرامی و سیاسی است؛
حالا وقت ایجاد زنجیره همگونی درمیان هویت های متمایز است؛
حالا وقت اتصال خطوط موازی به یکدیگر در تابلوی جنبش است؛
حالا وقت شورش دانش ها و گفتمان ها و هویت های تحت انتقاد و حذف و طرد شده است؛
حالا وقت جوشیدن قدرت و مقاومت ازریزبدنه های جامعه است؛
حالا وقت فریاد صدا های خاموش است؛
حالا وقت شورش تاریخ علیه خودش است؛
حالا وقت شورش وضع موجود علیه خودش است؛
حالا وقت شورش خودی ها علیه خودی هاست (پرندگان گردن چرخان)؛
حالا وقت شورش گفتن برگفته است؛
حالا وقت شورش امید برنا امیدی واراده برخمودگی وانغعال است؛
- این شورش زمانه، شورشی در خلق عالم ایرانی برپا می کند. شورشی رنگین کمانی که:
همرنگی از جنبش های هابی و لابی با خود دارد؛
همرنگی از جنبش های مدنی واجتماعی جدید؛
هم از جنس جنبش های سنتی و مدون است و هم پسامدرن؛
هم ازنوع جنبش های مبتنی برنافرمانی مدنی است وهم ازنوع جنبش های اکسپرسیونیستی؟
هم رنگی از جنبش های هویتی دارد و هم رنگی از جنبش های فراهویتی؛
هم از جنس جنبش های ریزومی است وهم از جنس جنبش های خود جوش پراکنده؛
این رفتار جمعی مردم ایران، از سوی دیگر، تابعی بود از:
- احساس بی قدرتی(احساس ناتوانی و عجزفرد درتأثیرگذاری برتصمیمات و سیاست
ها و بر عرصه سیاسی. توضیح آنکه وقتی فرد دربرابر واقعیت های اجتماعی خود
را فاقد هرگونه قدرت ارزیابی کند و واقعیت های اجتماعی را فراترازقدرت خود
بداند، آنگاه دچار احساس بی قدرتی می شود)؛
- احساس مهجوری سیاسی (مهجوری سیاسی به طرد قواعد و اهداف سیاسی به علت غیرعادلانه و تحمیلی بودن قواعد بازی گفته می شود)؛
- احساس بی قاعدگی سیاسی (وقتی که فرد احساس کند و چنین استنباط کند که
قواعد وقوانینی که باید مناسبات سیاسی را تعیین وهدایت کند ازمیان رفته
است. به عبارتی ازمیان رفتن قاعده وقوانین در مناسبات سیاسی، همان بی
قاعدگی سیاسی است)؛
- احساس یبگانگی سیاسی (یبگانگی سیاسی، ناتوانی دراثرگذاری بر ساخت
اجتماعی - سیاسی وعجزدردخالت درفرایندهای تصمیم گیری و سیاستگذاری ها در
عرصه سیاسی است)؛
- احساس بی معنایی سیاسی (نبود الگوی قابل درک و قابل تشخیص برای شخص و
غیرقابل پیش بینی بودن نتایج انتخاب های سیاسی). وقتی فرد احساس کند الگوی
قابل درکی برای وی در مناسبت سیاسی تعریف نشده است و یا نتایج کنش
ها،رفتارها و تصمیمات سیاسی غیرقابل سنجش و پیش بینی است، آن گاه
دچاراحساس بی معنایی سیاسی می شود)؛
- احساس بی اعتمادی سیاسی ونا رضامندی سیاسی.
افزون برموارد فوق، این رفتار همچنین ربطی وثیق و تنگانگ با: ( 1 ) حضور
یک نقطه گره سلبی (منفی)؛(2) بداعت و طراوت فزاینده خود جنبش؛( 3 )
شخصیت وگفتمان میرحسین (شخصیت وگفتمانی که در پروسه اتنخاباتی درحال شکل
گرفتن بود)؛ و(4) حمایت یکپارچه تمامی مردمان ونخبگانی که با انگیزه ها و
انگیخته های مختلف، خواستار«تغییر» بودند، دارد.
سطح تحلیل دوم
اما دیری نپایید که جنبش لبخندها تبدیل به جنبش اشک ها شد؛ امید ها به
ناامیدی گراییدند؛ رفتار های جمعی مدنی به خشونت گراییدند؛هویت های متمایز
درکنار هم دربرابر هم قرارگرفتند؛ جنگ با شمشیر های برکشیده از نیام جای
جنگ با کلام را گرفت.
آنچه به نام «ضدجنبش سرخ» یا بحران سرخی که این روزها تجربه می
کنیم،حکایت از تحولات ژرف وگسترده ای است که دراین سالیان زیر پوست جامعه
درحال شکل گرفتن بود و دارد، تحولی هم درمیان جامعه مردمان وهم در لایه
جامعه نخبگان رسمی،ایجاد می کند. بی تردید براثراین تحولات زیرین،درآ ینده
نزدیک شاهد بحران هایی درسطح زیرین جامعه خواهیم بود.
بحران هایی نظیر:
- بحران اعتماد؛
- بحران مشروعیت و مقبولیت؛
- بحران وحدت و یگانگی جامعه؛
دراین شرایط، پیش بینی می شود تدیبراستراتژیک گروه حاکم مبتنی خواهد بود بر:
1- اتکای بیش تربراقلیت معتقد (خودی های باقیمانده )؛
2- تلاش برای ممانعت ازشکل گیری 22 خردادی دیگر؛
3- گشایش نسبی درفضای اجتماعی- فرهنگی؛
4- بستارمندی بیش تردرفضای سیاسی؛
5- تلاش برای حفظ علقه وعلاقه دهک های پایین جامعه؛
6- تلاش برای تشدید بیماری «انغعال از درون» ، به ویژه درمیان قشرخاکستری جامعه؛
7- ایجاد یک جریان اپوزیسیونیستی (چپ) خودی؛
8- گرایش فزاینده به یک تطام بناپارتیستی ونوبناپارتیستی؛
9- گرایش فزاینده به یک نظام بحران زاد و بحران زی
سطح تحلیل سوم
اکنون، پرسش های سرنوشت ساز/ سوزی که با آن مواجهیم، عمدتا ناظر بر شناسه
ها، مختصات و مقتضیات «مرحله کنشی » بعد از انتخابات هستند.
ما درکدامین مرحله کنش سیاسی - اجتماعی قرارداریم؟ اقتضای نظری وعملی این
«مرحله » چیست؟ دراین شرایط ، کدامین استراتژی و تاکتیک می تواند اصلاح
طلبان را یک گام به اهداف و آمال خود نزدیک ترگرداند؟ بی تردید، پاسخ به
این پرسش ها، گام نخست برای ورود به بحث پیرامون تئوری وعمل، گغتمان و
پادگغتمان، استراتژی و تاکتیکی، گسست و پیوست، بایا و نباید، و قدرت و
مقاومت، درچارچوب جنبش اصلاحی در شرایط کنونی می باشد؟ وبی تردید، پس از
تعیین و تعریف مرحله عمل سیاسی است که می توانیم در پرتو «تحلیلی مشخص از
شرایط مشخص ذهنی وعینی، داخلی و خارجی » به پیرایش و آرایش خود همت
گماریم وگامی به پیش درجهت تحقق اهداف و آرمان های اصلاحی خود برداریم.
مفهوم مرحله عمل سیاسی، یکی ازمفاهیم حاشیه نشین در متن گفتمانی جریان
های سیاسی - مذهبی درسالیان اخیربوده است. به بیان دیگر، در طول این
دوران، این جریان ها تصویرشفاف وعمیقی از مراحلی که یک جنبش سیاسی -
اجتماعی باید از آن عبور کند تا به سر منزل مقصود برسد، نداشته اند. ازاین
رو، درمعرض آفت «از مرحله پرتی » قرارگرفتند ودر«شرایط خاص» آن کردند که
نمی باید می کردند و آن نکردند که می باید می کردند و نیزبه همین سبب بود
که گاه در مسیر«سکتاریسم » قرارگرفتند وگاه دیگر، ره «ولونتاریسم » را
پیمودند؛گاه مردم گرا شدند،گاه نخبه گرا؛ گاه خودی سازشدند وگاه دگر ساز.
بی تردید، فرد ای بعد از انتخابات فردایی بسیارمتفاوت ازفرداهای دیگر برای جامعه کشور ماست:
- فردایی که در آن باید انتظار تغییر ژرف وگسترده درفروماسیون (آرایش و چینش) سیاسی جامعه را داشت؛
- فردایی که در آن باید انتظار تغییردرکارکردهای حفظ نظم، تداوم و بقای نظام را داشت؛
- فردایی که درآن باید شاهد تعریف و تصویری جدید ازخودی ودگرها بود؛
- فردایی که درآن باید شاهد رادیکالیزه شدن هویت های مقاومت بود؛
- فردایی که درآن باید شاهد انفعال وخمودگی آموخته شده افزون تربود؛
- فردایی که درآن باید شاهد تعمیق وگسترش شکاف میان حاکمیت ومردم، روحانیت
وحاکمیت، روحانیت ومردم، روحانیت وروحانیت، «دین ودین»، از یک سو وشکاف
های درون - حکومتی، از سوی دیگربود؛
- فردایی که درآن باید شاهد رادیکالیزه شدن بخشی ازحواریون نظام و تنگ ترشدن حریم خودی ها باشیم؛
- فردایی که در آن باید شاهد محیط فراملی متشنج ترو خصمانه تر باشیم.
سطح تحلیل چهارم
اکنون، یک باردیگربا این پرسش سرنوشت ساز/ سوزمواجهیم «چیست یاران طریقت
بعد ازاین تدیبرما؟». دراین شرایط حساس و پیچیده تاریخی، شاید با این گفته
مارتین وبولیوارموافق باشید که درهرشرایطی باید کاری را انجام داد که باید
از جهت شأن انسانی خود به عنوان مردان و زنان آزاد انجام دهیم، نه انسان
هایی که وارد عالم سیاست می شوند. اما پذیرش این اصل اصیل، به معنای فرا
زمان وفرامکان و فرا شرایط فرض کردن این «کار»نیست.به بیان دیگر، شأن
انسانی ما به ما حکم می کند که جزئی از راه حل مشکلات زمانه، مردمان
وجامعه خود باشیم.
اما برکمتراهل تامل و تعمقی پوشیده است که شرایط کنونی، شرایط فقدان تصمیم و تدیبراست؛ زیرا:
- هم باید دغدغه صیانت «سیرت » نظام را داشت، هم باید دل مشغول صیانت «صورت » آن بود.
- هم باید ازانبوهی ازحاملان وعاملان این جنبش (آنانی که در تماس مسیر
همراه و همگام ما نیستند) فاصله زدایی کرد و هم فاصله زایی (برای عقب
نماندن از قافله)؛
- هم باید دغدغه موج (در اوج نگا ه داشتن موج) داشت و هم دغدغه و گرداب های حایلی که بسامد این موج و موج سواران است؛
- هم باید دل مشغول تاریخ حال بود وهم آ ینده؛
- هم باید کت پوزیسیونیستی پوشید و هم شلواراپوزیسیونیستی؛
- هم باید به تغییر اندیشید و هم به ثبات.
بنابراین، هر درمان و تدبیری همچون فارماکون افلاطون، هم می توانا حامل و
عامل درد باشد و هم درمان، اکنون، یک بار دیگر با این پرسش مواجه می شویم
که در این شرایط ناممکنی تصمیم و تدبیر، چه باید کرد وجه نباید کرد؟
اکنون، در یک حصر منطقی چهارراه پیداست:
1- نخستین راه،راه به ننگ آغشته
الف- راه عافیت طلبی؛
ب - راه پوزش طلبی؛
ج - راه قدرت طلبی؛
2- دو دیگر، راه به نام آغشته:
الف- راه خدا پسند؛
ب – راه مردم پسند؛
ج – راه خدا و مردم پسند؛
3- سه دیگر، راه نیمش ننگ، نیمش نام:
الف - راه پوزیسیونیستی – اپوزیسیونیستی؛
ب - را ه درون وبرون نظام؛
4- چهاردیگر،راه بی برگشت، بی فرجام:
الف - راه عبور مردم از ما و عبور ما از مردم؛
ب - راه عبور مردم از دین و نظام و عبور ما از این و نظام؛
برای پاسخ به این پرسش، نخست چارچوپ زیررابرای مشخص کردن جغرافیا و حریم «تصمیم و تدبیر» خود پیشنهاد می کنیم:
1- قانونی (مخالف قانون نبودن»؛
2- مدنی بودن؛
3- آوانگارد بودن (پیشتاز کنش ها و واکنش های نظری و علمی - سیاسی - اجتماعی)؛
4- چندساحتی (اجتماعی،فرهنگی ،سیاسی،حقوقی،اقتصادی)بودن؛
5- ملی(مستقل و بومی)بودن(با تاکید بر چارچوب های فراخ هویتی«دینی – ایرانی»؛
6- تشکیلاتی(اما نه لزوما حزبی") بودن؛
7- مردمی بودن
دراین چارچوپ، چه باید کرد وچه نباید کرد؟
1 - نباید در صورت و سیرت یک اپوزیسیون رادیکال برون نظام فعالیت کرد / باید از تعریف و تصویر شدن به عنوان پوزیسیون نیز پرهیز کرد؟
2 - نباید درچرخه گفتمان مسلط و درچرخه قدرت مسلط تعریف شد / باید درچرخه تصمیم ها و تدیبرها حضور داشت؟
3 - نباید جنبش را در قالب تنگ و باریک حزبی محدود ومحصورکرد/ باید در چرخه تصمیم ها و تدیبرها حضور داشت؟
4- نباید فعالیت های آتی جنبش را در یک ساخت خاص و واحد (مثلآ اجتماعی و
یا فرهنگی و یا سیاسی)، محدود و محصور کرد/ تمام عرصه ها و ساخت های جامعه
را جغرافیای فعالیت خود تعریف کرد؟
5- نباید جنبش را در یک فضای گفتمانی و ایدثولوژیک خاص و واحد، محدود و
محصور کرد / باید به گفتمانی فراگیر با حفظ اصول و محکمات عقیدتی - هویتی
اندیشید؟
6- نباید فعالیت های آتی جنبش را درچارچوب تنگ و باریک تفسیرهای رسمی
ازاین وقانون، محدود و محصور کرد / باید با بازگشت به دین و قانون، این
تفسیرهای رسمی را به چالش کشید؟
7- نباید فعالیت های آتی جنبش را درجغرافیای کنش ها و واکنش های موردی و
روزمره و نقیضی و شخصی، محدود و محصور کرد/ باید با تعریف اهداف و آمال
خود، کنش ها و واکنش های استراتژیک را دردستورکارخود قرارداد؛
8 - نباید هدف جنبش را به کسب قدرت سیاسی (ماکروفیزیک قدرت)، و یا سهیم
شدن در قدرت، محدود و محصور کرد /اباید به تسخیرمیکروفیزیک قدرت و
تسخیرریزبدنه های جامعه همت گماشت؛
9- نباید از اندیشه رهبری جنبش خود را رهانید /باید به رهبری جمعی وبا برنامه آن اندیشید؛
10- نباید به تاسیس تک رسانه ها برای انعکاس صدا و پیام خود امید بست
/اباید به انبوهی از رسانه های حقیقی ومجازی درسپهرهای مختلف اندیشید؛
11 - نباید ازگفتمان «تغییر»عدول کرد /باید از رهگذردرانداختن جنگ با
کلام وجنگ قرائت ها ازاین وقانون وسازوکارهای مدنی بسترهای تغییر را فراهم
آورد؛
12- نباید از جمع وجمعیت کردن افراد وشخصیت های مؤثرسراسر کشور(اعم از
روحانی وغیر روحانی) غافل شد /باید پیرامون دستورکارهای مختلف و گوناگون
(متناسب با سلایق وعلایق و مشی و مشرب ها) بستر این جمع وجمعیت شدگی را
فراهم آورد؛
13 -نباید از امکانات ومقدورات انسانی وغیرانسانی خارج ازکشورغافل شد
/باید درهر شرایط حفظ استقلال و عدم وابستگی جنبش و رهبران آن دغدغه اصلی
باشد؛
14- نباید ازاصلی وفرعی کردن چالش ها (یا آنچه در ادبیات چپ، به اصلی
وفرعی کردن تضادها معروف است) غافل شد /باید درهر مواجهه و تقابل و تخالف
خود، نقش و منفعت دگررادیکال را محاسبه کرد؛
15- نباید نت استراتژی های تغییر، تلطیف، تحدید و تصحیح خود را در یک
دستگاه نواخت /باید از تماس دستگاه ها ونیزازبداهه نوازی وبدیعه نوازی
نهایت بهره را برد؛
16- نباید با کارتی که دردست نیست بازی کرد / باید با کارت های اندک دردست، بهینه بازی کرد؛
17- نباید از هدایت اعتراض های مختلف اجتماعی،سیاسی،اقتصادی،قومی و... در
یک مسیرو تجمیع قدرت ها واراده های متکثرغافل شد /باید ازآنارشی نظری
وعلمی پرهیز کرد
1- ایجاد یک ستاد مشترک رهبری، مرکب از نمایندگان خاتمی، موسوی، کروبی،
هاشمی و ... (ترجیحا چهار نفرازهرطرف: یک نفراستراتژیست، یک نفر تئوریسین،
یک نفراجرایی، یک نفر تبلیغاتی):
الف- کمیته تدبیر شرایط حال
1 . مرکب از زیرمجموعه های حقوقی،تبلیغاتی و ضد تبلیغاتی،ارتباطات خصوصی و عمومی و...؛
2- تدبیر آنچه به نام جنبش سبز جاری است و بازخوردهای مثبت و منفی آن