نارنج سبز سیاسی اجتماعی تحلیلی

بررسی مطبوعات و نشریات فارسی زبان

نارنج سبز سیاسی اجتماعی تحلیلی

بررسی مطبوعات و نشریات فارسی زبان

نو عثمانیزم آغازی بر غروب اردوغان

بررسی تحولات ترکیه و خاورمیانه در گفتگو با مدیر گروه ترکیه شناسی مرکز تحقیقات استراتژیک خاورمیانه:

گفتگو از اردشیر پشنگ و محمدرضا ستاری- شرایط بحرانی خاورمیانه و شکاف های عمیق سیاسی، اجتماعی و استراتژیکی که میان کشورهای منطقه، به خصوص بعد از بهار عربی ایجاد شد، موجب شد تا تغییر چهره اساسی در میان کشورهای این منطقه به وجود آید؛ همچنین بحران های سوریه و عراق و ظهور گروه داعش سبب شد تا پیچیدگی ها در خاورمیانه بیش از پیش شود.

 

  


 

در این میان ایران و ترکیه که به نوعی متحدینی استراتژیک و قدیمی برای هم بودند، با تغییر چهره خاورمیانه و بروز بحران های متعدد منطقه ای دچار واگرایی در برخی از سیاست های منطقه ای شده واین تعارض با از سرگیری مذاکرات هسته ای و شکل گیری بحران یمن تشدید شده است. با توجه به این اهمیت و برگزاری انتخابات اخیر در ترکیه و شکست حزب حاکم عدالت و توسعه در بدست آوردن اکثریت آرا که می تواند در سیاست خارجی ترک ها تاثیر به سزایی داشته باشد گفتگویی با دکتر اسدالله اطهری استاد علوم سیاسی و روابط بین الملل دانشگاه و مدیر گروه ترکیه شناسی مرکز تحقیقات علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه انجام دادیم تا نقطه نظرات ایشان در مورد تحولات اخیر در ترکیه را جویا شویم.




به طور کلی کارنامه حکومت ۱۳ ساله حزب عدالت و توسعه را چگونه ارزیابی می کنید؟ و این که به نظر می رسد که حزب عدالت و توسعه تا پیش از بهار عربی در حال تبدیل شدن به یک الگوی موفق در میان کشورهای اسلامی بوده است. به نظر شما علل این موفقیت و شایستگی را در چه مسایلی می دانید؟

کارنامه حزب عدالت و توسعه در دو عرصه داخلی و خارجی قابل بررسی است. در عرصه داخلی سه بخش سیاسی، اجتماعی و فرهنگی قابل توجه است، اگر نگاه کنیم متوجه می شویم که حزب عدالت و توسعه بعد از دهه ۱۹۵۰ اولین حزبی است که توانست تبدیل به یک حزب هژمون شود. یعنی حزبی که رهبری کاریزماتیک دارد و توانسته است تمام احزاب رقیب را به قدرت های درجه دوم تبدیل کند. از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۵ مشاهده می کنیم که عدالت و توسعه حزب مسلط در کشور ترکیه بوده است. مولفه های این حزب و گفتمانی که مطرح کرد، باعث شد تا کل کشور تحت تاثیر آن قرار بگیرد و به عنوان یک حزب راست میانه با گرایش اسلامی و محافظه کار توانست مانند احزاب دموکرات مسیحی اروپا، به مدت ۱۳ به قدرت اول ترکیه بدل شود. با نگاهی به تاریخ در می یابیم که این کشور در بعد اقتصادی توسعه ای داشته است که در طول تاریخ ترکیه بی سابقه بوده است و در این مدت ترکیه توانسته است که به شانزدهین اقتصاد جهان تبدیل شود. درآمد سرانه این کشور به بیش از یازده هزار دلار رسیده و ما مشاهده می کنیم که این درآمد در سال ۲۰۱۱، دو برابر ایران است. به نظر من این بسیار مساله مهمی است که کشوری که حتی یک قطره نفت هم ندارد توانسته است در زمینه اقتصادی به این صورت موفق عمل کند. در بعد سیاسی حزب عدالت و توسعه یک روند دموکراتیزاسیون ر ا آغاز کرد و این بسیار جالب است که یک حزب اسلام گرا این روند را آغاز کرده است و ما در این کشور شاهد چرخش نخبگان بوده ایم. یعنی آن گروهی که بعد از دهه ۱۹۵۰ تحت چارچوب حزب جمهوری خواه خلق به عنوان بعد غیر نظامی حکومت بر سر کار بودند در دوره حزب عدالت و توسعه جابجا شدند. باید بگویم که حزب عدالت و توسعه به صورت توتالیتاریستی عمل نکرد و ما شاهد هستیم که این حزب انتخابات آزاد برگزار کرده است و نزدیک به چهار انتخابات پارلمانی را پیروز شده است. گر چه در رابطه با حقوق اقلیت های قومی و مذهبی زیاد موفق نبوده اند و با توجه به این که در مورد کردها، اقلیت های مذهبی، علوی ها و جمع خانه ها تحت فشارهای اتحادیه اروپا قرار داشته اند، ولی توانسته اند که به طور کلی بسیار موفق عمل کنند. رفرم هایی که این حزب در ترکیه ایجاد کرد، بسیار مهم بود که یکی از آن ها رفراندوم کاستن از قدرت نظامی ها بود و این که رییس جمهور برای اولین بار با رای مستقیم مردم انتخاب شد. باید بگویم که در ترکیه بر خلاف بسیاری از کشورهای منطقه که همواره بر نخبگان قدیمی خود تاکید دارند، اردوغان کسانی را که سه دوره کاندیدای مجلس بوده اند را از کاندیداتوری منع کرد و به نظر من حضور حزب دموکراتیک خلق ها در این انتخابات، دستاورد دموکراتیزاسیون حزب عدالت و توسعه است.
باید بگویم که از نظر فوکویی دو نیرو در ترکیه تبدیل به غیریت شده بودند، یکی کردها و دیگری اسلام گراها. اسلام گراها در سال ۲۰۰۳ به درون ساختار دولت پیوسته و کردها نیز امسال وارد حوزه قدرت شدند. به نظر من رفتار اردوغان و حزب عدالت و توسعه شبیه به شین فین بود. یعنی ما امروز شاهد این هستیم که بعد سیاسی پ ک ک وارد چرخه سیاسی شده و در نتیجه بعد نظامی آن باید خلع سلاح شود و دیگر نمی تواند به صورت نظامی به کار خود ادامه دهد و ناچار است که به جامعه ترکیه بپیوندد. اگر نگاه کنیم، می بینیم که ترک ها چندین میلیارد دلار برای سرکوب کردها هزینه کرده اند که این پول می توانست صرف سرمایه گذاری در ترکیه شود، و به نظر می رسد از این پس این مهم شدنی باشد. در زمینه فرهنگی و اجتماعی هم تحولات مهمی در جامعه ترکیه صورت گرفته است، مانند لغو حالت های فوق العاده در شیرناک، راه اندازی شبکه TRT کردی و اقدامات دیگری که بسیار تاثرگذار بوده است.

علت این که بعد از بهار عربی ترکیه سیاست تنش زدایی صفر خود را با همسایگان کنار گذاشت و عملاً دخالت های آشکاری را در سوریه، مصر، عراق و همچنین رقابت جدی و دامنه دار با ایران را آغاز کرد چه بوده است؟ همچنین در سیاست داخلی ترکیه هم شاهد افزایش اعتراضات و انتقادات جدی مخالفین، رقبا و البته مردم هستیم. در این حوزه کارنامه و عملکرد حزب حاکم در سال های اخیر چه تغییراتی داشته است؟

دو تئوری در سیاست خارجی ترکیه وجود دارد. یکی سیاست تنش زدایی صفر با همسایگان بود که این سیاست تا قبل از بهار عربی دنبال می شد و بسیار هم موفق بود، مثلاً با ارمنستان پروتکل ژنو را امضاء کردند، با سوریه و اردن طرحی به نام شام گن را که همان شینگن اروپایی است اجرا کرده و قرار بود که سه کشور یک اتحادیه اقتصادی منطقه ای را تشکیل بدهند. در این دوران با ایران بیشترین مبادلات سیاسی و اقتصادی را داشتند و همچنین از منابع کشورهای عربی استفاده کرده و به نوعی برای اولین بار آن تصویری که ترک ها و اعراب از هم داشتند از بین رفت. در این زمان ترکیه عضو شورای ناظر اتحادیه عرب شد و پادشاه عربستان پس از ۴۰ سال به این کشور سفر کرد و با اتکا به همین سیاست ها بود که با بالاترین رای توانست عضو غیر دایم شورای امنیت شود و افتضاح این بود که بعد از بهار عربی یک سوم این آرا را هم نتوانست به دست آورد. بنابراین بعد از به قدرت رسیدن داوداوغلو تئوری عمق استراتژیک در سیاست خارجی ترکیه مطرح شد. این تئوری هژمونی ترکیه و نوعثمانی گری را در سطح منطقه مطرح می کند و سوال مهم این است که آیا ترکیه برای اجرای این سیاست ظرفیت لازم را داشته است یا خیر؟
یک زمان تصور بر این بود که برندگان بهار عرب، عربستان و ترکیه هستند. اما امروز شاهد چهره عربستان در یمن هستیم و همچنین ترک ها با دخالت خود در مصر سبب شکست اخوان المسلمین در این کشور شدند. یا تونس که رسماً خواستار عدم دخالت ترکیه در این کشور شده است. در لیبی که ابتدا ترک ها با همراهی ناتو جایزه حقوق بشر را هم برده بودند، در تخریب لیبی دخالت کرده و اوضاع کنونی لیبی خود بیان گر واقعیت های موجود در این کشور است. به عبارتی ترک ها هر جا که عمق استراتژیک عثمانی اجازه می داد ورود کردند و حتی به نوعی می توان گفت که هر جا که ایران عمق استراتژیک دارد، ترکیه نیز خواستار نفوذ در آن مناطق است و نمونه های آن نیز در لبنان، عراق و افغانستان قابل مشاهده است. اما شاهد هستیم که یک باره این تئوری شکست خورد، یعنی عمق استراتژیک در مصر تحقیر شد و سرمایه گذاری های عظیم در این کشور و بسیاری از مسایل ناموفق نشان داد. به نظر من وقتی سیاست خارجی ترک ها ایدئولوژیک شد، در این میان منافع ملی هم قربانی شد. به نظر من ترکیه باید به اندازه قد و قامت خود گام بر می داشت. این کشور علی رغم این که امیدهای زیادی ایجاد کرده بود و در حال تبدیل شدن به الگویی برای کشورهای مسلمان بود، با ایدئولوژیک کردن و حرکت بی مهابا به سمت ایدئولوژی نوعثمانی گری، موجب خدشه دار شدن کاریزمای اردوغان شد و امروز شاهد این هستیم که رای آن ها تا این اندازه افول کرده است. امروز با توجه به ناموفق بودن ترک ها در زمینه عمق استراتژیک، شاهد بازگشت این کشور به انزوای با شکوه در سیاست خارجی هستیم. یعنی وقتی که ترکیه در مصر، سوریه و جاهای دیگر رانده شدند، این کشور ایزوله شده و همین عوامل باعث شده تا در مسایل اقتصادی هم آسیب ببینند.
اما در زمینه داخلی اگر بخواهیم نقاط ضعف حزب عدالت و توسعه را در زمینه های مختلف مورد بررسی قرار دهیم، در بعد فرهنگی و اجتماعی احساس شد که مذهب دارد توتالیتاریستی می شود و همین عوامل بود که باعث نگرانی جوانان در ترکیه شد. در بعد سیاسی ترکیه تبدیل به زندان روزنامه نگاران شد و آزادی بیان و آزادی پس از بیان در این کشور با مشکل مواجه شد. برخورد های تند با نظامیان و این که هر کس را به هر نحوی بخواهند دستگیر کنند و معرفی کردن کمالیست ها به عنوان خرابکار از نقاط ضعف در سیاست داخلی این کشور بود. به نظر من یکی از ضربات ویرانگری که در انتخابات اخیر به حزب عدالت و توسعه وارد شد، موضوع اختلاف این حزب با فتح الله گولن بود، به این دلیل که آن چیزی که حزب عدالت و توسعه را دموکراتیزه می کرد وجود فتح الله گولن بود که به اسلام لیبرال اعتقاد داشت. هر چه گولن و افکار وی از حزب عدالت و توسعه فاصله گرفت، قرائت توتالیتاریستی از مذهب هم توسط این حزب افزایش یافت. در زمینه اقتصادی هم علی رغم تمام موفقیت هایی که این حزب داشت، گفته می شود که در سال ۲۰۱۱، واردات و صادرات در این کشور تعادل نداشته و ۷۰ میلیارد دلار کسری تراز تجاری در این کشور مشاهده می شود. در این میان برخی میزان بدهی ترکیه را ۲۷۰ میلیارد دلار تلقی می کنند، البته این آماری است که چپ ها برای کوبیدن اردوغان ارائه می دهند و دلیل آن ها هم این است بیشتر توسعه صورت گرفته توسط حزب حاکم به استقراض خارجی وابسته بوده و این حزب با بدهی ها و وام های جدید در حال فشار آوردن به کشور است. در این رابطه روزنامه تایمز مالی در مقاله خود نوشته بود، در سال ۲۰۱۱ که اردوغان موفقیت های اقتصادی خود را به رخ مردم می کشد و علی زغم این که زیر ساخت ها خوب کار شده بود، اما آن ها نسبت به افزایش میزان کسری حساب های جاری به بالاتر از ۹۰ درصد تولید ناخالص ملی بی توجه بوده اند و این آمار فاصله چندانی با کشورهای یونان و پرتغال که در بحران فرو رفته اند ندارد. به هر حال ما شاهد هستیم که علی رغم این که حزب عدالت و توسعه بسیار تلاش کرد که از نظر اقتصادی موفق عمل کند، ولی باز هم زیر پوست جامعه ۲۶ درصد از حقوق بگیران ترکیه بدون پرداخت حق بیمه از سوی کارفرما به کار اشتغال دارند و نزدیک به ۶ میلیون نفر در این کشور بیکار هستند که از نظر من این مسایل می تواند ضعف های عمده ای برای اردوغان و حزب عدالت و توسعه باشد. البته باید بازهم یادآور شوم که اردوغان واقعاً انقلابی در اقتصاد ترکیه ایجاد کرد و این مسایل که می گویند زیر ساخت ها با استقراض خارجی ایجاد شده ممکن است برای نقد وی مطرح شود، اما نباید نقاط مثبت دولت قدرتمند مساوی با توسعه را که در ترکیه به وجود آمده است نادیده بگیریم زیرا هر فردی که به ترکیه وارد می شود به خوبی می تواند حس کند که مردم راضی هستند.

آیا آنگونه که احزاب مختلف معتقد بودند، ترکیه واقعاً با نوعی دیکتاتوری در حال ظهور و قدرت گیری اردوغانیستی روبرو بود؟ اگر مشی فردی و رفتار اردوغان را در این سیزده سال در یک منحنی قرار دهیم، به نظر شما چه زمان هایی این منحنی اوج گرفته و در چه زمان هایی افول کرده است؟

من فکر می کنم کسانی که در خارج از ترکیه این مسایل را مطرح می کنند، زیاد با ترکیه و خاورمیانه آشنایی ندارند. تحلیل این افراد از دموکراسی یک حاکم ضعیف است. هیچ توهینی به دموکراسی بالاتر از این نیست که دولت حاکم باید ضعیف باشد. در کشوری مانند ترکیه که از دهه ۱۹۶۰ میلادی تا همین سال ۲۰۰۷ هر ده سال یک بار شاهد یک کودتا هستیم، یا این که در سال ۲۰۰۱ کشور در حال فروپاشی است و ۱۴ میلیارد دلار وام ضروری می گیرد، دولت قدرتمند مساوی با توسعه جلب توجه می کند. البته وقتی ایدئولوژیک رفتار کنید و سپهر عمومی را تحت تاثیر خودتان قرار داده و وارد حوزه خصوصی مردم شوید و نگاهتان به اقلیت های مذهبی و قومی و جمع خانه ها به این شکل باشد، مشخص است که مشکلاتی ایجاد می شود. در سال های گذشته خیلی ها از اردوغان تغییر بیعت دادند و به نظر من اشتباه مهلکی سبب شد تا چهره وی مخدوش شود. ترجیح دادن داوداوغلو به عبدالله گل، مساله مهمی در صحنه سیاسی ترکیه بود. نگاه ایدئولوژیک اردوغان به فتح الله گولن و این که هر کس که با من نیست حتماً آمریکایی و جاسوس است، باعث ضعف اردوغان شد، بنابراین اردوغانی که تا سال ۲۰۱۱ بر مبنای منافع ملی کشور کار می کند تا اردوغانی که دچار کیش شخصیت شده است با هم تفاوت دارند.

به طور کلی آرایش سیاسی احزاب مختلف در انتخابات ترکیه را چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا با این دیدگاه موافقید که دیگر احزاب به رقم مشکلات و تضاد ها و مسایل مختلفی که با هم داشتند، در عمل به دلیل مخالفتشان با حزب حاکم، نوعی ائتلاف نانوشته اما ملموس را علیه عدالت و توسعه راه انداختند؟

بهتر است بگوییم اتحاد اپوزیسیون در برابر حزب حاکم و از نظریه گفتمان استفاده کنیم که چطور گفتمان ها ایده های اجتماعی و رفتارهای سیاسی را شکل می دهد. هر کدام از این احزاب گفتمان های خاص خود را داشته و شاهد هستیم که هیچ فرا روایت یا به نوعی روایت کلانی را هیچ حزبی قادر به ارائه اش نبود به غیر از حزب دموکراتیک خلق ها که اشاره خواهم کرد که چه فرا روایتی را در مقابل ابر روایت حزب عدالت و توسعه مطرح کرد. می خواهم بگویم که در برابر ابر روایت حاکمان، یک فرا روایت محکومان نیز وجود داشت. البته باید این را هم اشاره کنم که اردوغان هم به دموکراسی معتقد بوده و تمام قواعد بازی را پذیرفته و همه دولت ها را هم از طریق انتخابات و دموکراسی تشکیل داده است.
در مورد اتحاد اپوزیسیون باید بگویم که حزب جمهوری خواه خلق تغییر ایده و فکر داد نسبت به دنیز بایکان که قرائتی اقتدارگرایانه از کمالیسم ارائه می داد. این حزب از سال ۲۰۱۱ به بعد مساله دستگیری از فقرا را مطرح کرد و در مورد کردها تجدید نظر اساسی نسبت به گذشته صورت گرفت، و این مسایل همچنان در مقابل حزب حرکت ملی که هنوز تفکرات آلب ارسلان ترکی خود را داشت قرار گرفت. باید بگویم در میان شکافی که بین کردها و ترک ها در کشور ترکیه ایجاد شده بود دو حزب عدالت و توسعه و حزب جمهوری خواه خلق قرار گرفته اند و این سبب پولاریزه شدن جامعه ترکیه شده است و اگر ترک ها حواسشان نباشد ممکن است که خشونت ها در این کشور شروع شود. در نهایت با تغییر در حزب جمهوری خواه خلق و آمدن قلیچ دار اوغلو به جای دنیز بایکان این حزب علی رغم سیاست های گذشته اش مساله دستگیری از فقرا و دادن یارانه به نیازمندان را مطرح کرد و یا این که قصد ایجاد وزارت خانه مربوط به زنان را در دستور کار خود قرار داد و برای اولین بار نسبت به حق کردها برای آموزش به زبان کردی صحبت به میان آورده است و شعار ترکیه برای تمام ترک ها را مطرح می کند.
در مورد حزب دموکراتیک های خلق و رهبری آن، برای اولین بار شاهد این هستیم که از جامعه کردی حزبی در انتخابات به پیروزی می رسد. باید بگویم که در جامعه ترکیه معروف است که بخش غیر نظامی پ ک ک، همان حزب دموکراتیک خلق ها است، و به اصطلاح حزب عدالت و توسعه این ها تروریست هستند. اردوغان و داود اوغلو همواره سعی داشتند که این ها را به پ ک ک منتسب کنند که البته واقعیت هم همین است. کسانی که ترکیه را مطالعه می کنند می دانند که به این شکل نیست که یک مساله به یک باره سر باز کرده باشد. به نوعی در ترکیه یک چپ جدید در حال شکل گیری بود و اتفاقاً اگر روند ترکیه را دقیق مطالعه می کردیم، پیروزی حزب دموکراتیک خلق ها آنقدر شگفتی ساز نبود. در قبل از این هم یک جبهه کار و جبهه آزادی و دموکراسی در انتخابات سال ۲۰۱۱ ترکیه وجود داشت که در قالب BDP فعالیت می کردند و گرایش آن ها آزادی زندانیان سیاسی، شناسایی هویت های ملی موجود در ترکیه، خودمختاری دموکراتیک یا نوعی خودگردانی در میان کردها و مطالبات اجتماعی و اقتصادی بوده است. علاوه بر این رای آن ها فقط در مناطق جنوب شرق نبوده و در آدنا، مرسین و استانبول هم رای آورده اند. در نتیجه باید بدانیم که یک ریشه چپ جدید از قبل در حال شگل گیری بوده است. همچنین اگر بخواهیم مانیفست حزب دموکراتیک خلق ها (HDP) مورد توجه قرار دهیم می بینیم دوازده بند آن شامل موارد زیر است. ۱- ما زنان هستیم. ۲- ما جوانان هستیم. ۳- ما رنگین کمان هستیم که اشاره به همجنس گرایان دارد. ۴- ما کودکان هستیم. ۵- ما مدافعان آزادی هستیم. ۶- ما نماینده همه هویت ها هستیم. ۷- ما مدافعان جهان آزاد هستیم. ۸- ما حافظان طبیعت هستیم. ۹- ما طرفدار اقتصاد سالم هستیم. ۱۰- ما کارگران هستیم.۱۱- ما زحمت کشان هستیم. ۱۲- ما ضمانت کنندگان حقوق اجتماعی هستیم. بنابراین حزب دموکراتیک خلق با این شعارها و تفکرات، ارمنی ها، زنان، جوانان و تمام کسانی را که در مقابل قدرت به آن ها اجخاف شده است را وارد کردند و به نوعی یک گفتمان مقاومت را در مقابل حزب حاکم ارائه دادند.

گفته می شود که عدالت و توسعه خود یک سری شرایط را ایجاد کرده که این مخالفین بتوانند به پیروزی برسند. به نوعی شما پیروزی شکست وار حزب عدالت و توسعه را چگونه ارزیابی می کنید؟

یک عامل مهم بحث فشار اقتصادی بود. مثلاً وقتی وزیر کشورمحکوم به اختلاس شد و آقازاده ها محکوم شدند، مساله بسیار مهمی بود. همچنین اختلاف اردوغان و گولن سبب شد تا در قوه قضاییه جابجایی های زیادی صورت بگیرد و این جابجایی ها در ارتش و پلیس نیز ادامه پیدا کرد و این مسایل موجب شد تا اطمینان از حزب حاکم کمتر شود. در عرصه سیاست منطقه ای فیلم هایی گرفته شد که نشان می داد ترک ها در حال کمک به نیروهای معارض سوری هستند و این امر ممکن بود ترکیه را در مجامع بین المللی محکوم سازد. باید اشاره کنم که اردوغان مرید را بیشتر قبول داشت تا تخصص و این خیلی مهم است که شما متخصصین را کنار بگذارید. مثلاً به جای عبدالله گل که یک شخصیت جهانی و بین المللی است، داوداوغلوی گوش به فرمان را وارد میدان کنید. البته باید اشاره کنم که در خاورمیانه این فرهنگ مرید و مرادی جا افتاده است و این مساله سبب ضربه خوردن حزب عدالت و توسعه شد.

به طور کلی سرنوشت کردها را در آینده ترکیه با توجه به پیروزی حزب دموکراتیک خلق ها به چه صورت پیش بینی می کنید؟

به نظر من حزب دموکراتیک خلق چند راه پیش رو داشت. یک مبارزه بود که پ ک ک از سال ۱۹۸۴ شروع کرده بود، و دومین راه آن ها ادغام شدن بود، که امروز با این پیروزی ۱۵ میلیون نفر در حال ادغام شدن در جامعه ترکیه هستند و بهترین کار این است به جای این که میلیاردها دلار هزینه شود و این همه تلفات و خسارت به بار آید، این ها در جامعه ترکیه ادغام می شدند. ما در این انتخابات شاهد بودیم که پس از سال ها مبارزه، بعد سیاسی و نظامی پ ک ک از هم جدا شد و این می تواند یک مدل و الگو برای سایر کشورهای خاورمیانه باشد.

تکلیف دولت آتی ترکیه را چگونه ارزیابی می کنید و این که امکان ائتلاف حزب عدالت و توسعه با کدام حزب بیشتر است و آیا ممکن است که در یک بن بست سیاسی، انتخابات تجدید شود؟

در مورد آینده ترکیه باید گفت که این حزب از هژمونی فاصله گرفته است و بنابراین احتمال زیاد دارد که دولت ائتلافی تشکیل شود. در این میان حزب عدالت و توسعه چند سناریو در پیش رو دارد؛ یا با حزب جمهوری خواه خلق ائتلاف کند که این خود سبب می شود که سیاست خارجی ترکیه تغییر کند. یا این که با حزب دموکراتیک خلق این ائتلاف را انجام دهد که به نظر من این شدنی نیست، زیرا دموکراتیک های خلق تجربه مرکز گرایی حزب عدالت و توسعه را دارند. فقط حزب حرکت ملی که طرفدار غرب است و بعد از جنگ سرد بسیار با ناتو و غرب نزدیک شده است ممکن است که با حزب عدالت و توسعه ائتلاف کند. البته درست است که اعلام کرده بودند که با اردوغان ائتلاف نخواهیم کرد ولی پیروزی کردها ممکن است که آن ها را ترغیب به ائتلاف کند. البته سرنوشت دولت های ائتلافی در خاورمیانه مشخص است و در ترکیه هم هرگاه دولت ائتلافی بر سر کار بوده، ناپایداری سیاسی را شاهد بوده ایم و بحث کودتا ها مطرح بوده است. همین رای ها موجب شده که در ترکیه دولت قدرتمند مساوی با توسعه در این دوره به ارمغان نیاید. البته اگر دولت ائتلافی بر مبنای تجربه غرب باشد و ترکیه منافع ملی را به جای طبقات نو کیسه در جمع دانسته و قواعد بازی را رعایت کند، دولت ائتلافی می تواند بسیار موفق باشد، اما شاهد هستیم که این امر در خاورمیانه کمتر اتفاق می افتد. از طرف دیگر نتایج این انتخابات می تواند به نفع منافع ملی ایران تمام شود، یعنی ترکیه دیگر قدرت مداخله در کشورهای همسایه خود را نخواهد داشت.

تاثیر این انتخابات بر سیاست خارجی ترکیه چگونه خواهد بود و چه تغییراتی در قبال منطقه و کشورهایی نظیر عراق، سوریه دیگر کشورها خواهد داشت؟

در مورد عراق سیاست خارجی ترکیه به دو بخش تقسیم شده است و منافع ژئوپلتیکی و اقتصادی مد نظر است. ترک ها با کردستان بیشتر همکاری می کنند تا سلیمانیه و همچنین مساله انرژی در این ارتباطات بسیار مطرح است. همینطور در انتخابات قبلی عراق ترک ها بسیار بر روی ایاد علاوی سرمایه گذاری کردند و به فکر سرنگونی دولت مالکی بوده اند. در سوریه نیز شاهد هستیم که چگونه تروریست ها از ترکیه وارد سوریه می شوند و این مسایل نگران کننده است، زیرا وقتی که این مسایل تمام شد ممکن است که این ماجرا وارد ترکیه شود. ما شاهد بودیم که در کوبانی ترک ها بسیار کند عمل کردند و یکی از دلایلی که حزب دموکراتیک خلق رای آورد رنجیدگی کردها از سیاست های اردوغان در قبال آن ها بود. البته باید اشاره کنم که سیاست خارجی کشور ها به سختی عوض می شود. در ترکیه بسته به این که حزب عدالت و توسعه با کدامیک از احزاب ائتلاف کند ممکن است بنا به فراخور ائتلافش، سیاست خارجی نیز کند شود. یعنی اگر با MHP ائتلاف کند که آن ها بیشتر طرفدار همکاری با غرب هستند و اگر با حزب جمهوری خواه خلق ائتلاف کند مداخله در کشورهای همسایه بسیار کاهش می یابد و اگر هم با حزب دموکراتیک خلق ها ائتلاف داشته باشد، بیشتر به دنبال سیاست تنش زدایی صفر با همسایگان خواهند بود و نوعثمانی گری، اخوان و المسلمین و غیره یک مقدار به نظر تعدیل خواهد شد.

چشم انداز تعاملات تهران و آنکارا را که در سال های اخیر دچار نوسان بوده است را با توجه به نتایج انتخابات اخیر چگونه ارزیابی می کنید؟

بی تعارف باید بگویم که ترکیه بزرگترین برنده در تبدیل ایران به قدرت درجه دوم در سطح منطقه است. تمام امتیازات که بر اثر کوتاهی ها ایجاد شده، سبب تقویت ترک ها شده است. ترکیه در تخلیه ظرفیت ژئوپلتیکی ایران نقش بسیار مهم و اساسی دارد و این امر در زمینه انرژی بسیار بارزتر می شود. البته نگاه مثبتی هم وجود دارد. قبل از سال ۲۰۱۱ ایران و ترکیه بسیار خوب در زمینه های تجارت، اقتصاد و انرژی همکاری داشته اند. باید بگویم که ما در طول تاریخ همواره با غرب علیه عثمانی ها متحد بوده ایم، اما امروز بر خلاف گذشته ترکیه با غرب بر علیه ایران متحد شده است. دیگر تاریخ تغییر کرده و وقتی ما با غرب مذاکره می کنیم نگرانی سعودی ها و ترک ها افزایش می یابد که چه اتفاقی قرار است بیافتد؟ بعد از سال ۲۰۱۱ علی رغم این که ظرفیت های ما با ترکیه بسیار بیش از این ها است و علی رغم این که هر دو سیستم اسلام گرا هستند، خیلی کم با هم همکاری داشته اند و دلیل هم این است که دیگر عصر همکاری صرف دولت ها با هم گذشته و ملت ها و جامعه مدنی نیز امروزه باید در دو کشور با هم همکاری کنند که متاسفانه هنوز در این مورد شک و شبه هایی وجود دارد. علی رغم این که ما می توانیم بهترین قراردادهای نظامی را با ترک ها داشته باشیم و در زمینه مدیریت بحران های منطقه ای می توانیم همکاری های بسیاری را با هم داشته باشیم ولی همکاری دولت ها با هم به این وضعیت در آمده است که البته نشان دهنده این است که ظرفیت دولت ها هم همین است. اگر در زمینه بحران های منطقه ای ایران و ترکیه با هم همکاری نکنند، ما شاهد خاورمیانه خونینی خواهیم بود. همکاری های دو کشور نقش بسیار مهمی در کنترل رادیکالیسم در منطقه داشته و خواهد داشت و من فکر می کنم که هر دو دولت تهران و آنکارا باید به شرایط خود قانع باشند و می توانند علی رغم تمام این شرایط با هم همکاری های خوبی داشته باشند.
ساعت24

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد